در حدود دههی ۱۹۶۰، تغییرات قابل توجهی در بافتار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایالات متحده روی داد که بر توسعهی دانشگاهی تاثیر گذاشت و به تبع آن انسانشناسی صنعتی نیز متاثر گشت. انسانشناسی صنعتی سازمانها، به جای آنکه به صورت
جنبش روابط انسانی
متأسفانه وارنر و همکارانش فرصت دیگری برای ادامهی مطالعاتشان بر روی پروژهی هاثورن در دههی ۱۹۳۰ نیافتند. این امر به دو علت رخ داد. نخست آنکه محققین هاثورن در پی بررسی مطالعات اتاق مشاهدهی سیمهای بانک، یک برنامهی روانشناختی با
پروژهی هاثورن (The Hawthorne Project) – بخش دوم
همانطور که هلن شوارتزمن[۱] در کتاب اتنوگرافی در سازمانها[۲] (۱۹۹۳) شرح داده، هاثورن در سال ۱۹۲۸ با مصاحبهای عظیم با بیش از ۲۰هزار کارمند آغاز شد که هدف آن درک بهتر عوامل روانشناختی است که بر کارکنان تأثیر میگذارند. همین
پروژهی هاثورن (The Hawthorne Project) – بخش اول
برخلاف این پسزمینه، پروژهی هاثورن در سال ۱۹۲۴ در کمپانی الکتریکی غربی[۱] (که اکنون بخشی از تکنولوژی لوسنت[۲] به حساب میآید) در نزدیکی شیکاگو مجموعهای از آزمایشات را به کار بست که هدف آنها افزایش بهرهوری نیروی کار بود. (ر.ک.
بافت امریکایی (American Context)
در سوی دیگر اقیانوس اطلس، در اواخر قرن نوزدهم، امریکا در حال تجربهی انقلاب صنعتی بود و به این خاطر نقطهی تمرکز انسانشناسی کاربردی از مطالعات بومیان امریکا به مطالعه برروی صنعت تغییر جهت یافت. رشد صنعت در امریکا با
بخش اول : توسعهی تاریخی این موضوع
تاریخ استعماری اولیه: ریشههای انسانشناسی که منافع استعماری اروپا را – هرچند به صورت غیرمستقیم – پی میگرفته، با تجارت بینالمللی آن دوران و فعالیتهای تجاری مرتبط با آن نیز در ارتباط بوده است. برای مثال در اوایل قرن نوزدهم
کسب و کار و انسان شناسی
در جوامع بازار امروزی، صنعت و کسب و کار راههای اصلی سازماندهی فعالیتهای اقتصادی در جهت برآورده کردن نیازهای اولیه انسان است. کسب و کار به معنای خریدوفروش کالا و خدمات در بازار است – که به عنوان بازرگانی یا
مقدمهای بر دانشنامه
زمانی که وارد دوره کارشناسی ارشد انسان شناسی شدم، استفاده از مفاهیم و تکنیکهای این دانش در کسب و کار و زندگی روزمره برایم اهمیت خاصی داشت. از این رو به گرایش انسانشناسی کسبوکار تمایل پیدا کردم و آن را